چند وقتی بود که می خواستم از اخلاقیات بنویسم که بدجوری کلافه ام کرده. همین که مشغول نوشتن شدم صدای بابام بلند شد که "چرا این آنتن رو درست نمی کنید؟" اعصابش بدجوری ریخته بهم و خمار صدای أم کلثوم و عبدالحلیم است. پریشب که چهارشنبه سوری بود ماموران محترم نیروی انتظامی از اونجا که نتونستند ترقه و نارنجک پرتاب کردن های بچه های محله و از طرفی بلبل زبونی هاشون رو که از بالکن خونه ها نثارشون میشد رو تحمل کنند به پشت بوم آپارتمان ها ریختند و بشقاب های ماهواره رو داغون کردند. حالا بابای ما این وسط از تماشای کنسرت های آخر شب أم کلثوم و عبدالحلیم محروم شده و یکسره غرغر میکنه و به بچه های محله و داداشام بد و بیراه میگه که باعث شدن مامورای پلیس عنان اختیار از کف بدن و عقده هاشون رو سر بشقاب های ماهواره خالی کنن. من هم که دیدم اوضاع قمر در عقربه و باباهه الآنه که طغیان کنه رفتم ویکی از سی دی کنسرت های ام کلثوم رو که از بیروت خریده بودم براش گذاشتم تا موقتا آروم شه. سی دی رو گذاشتم و ترانه ی حزن انگیز "سیرة الحبّ" اومد. پدر کم کم ظاهری رضایتمندانه به خود گرفت و رفته رفته نشئه ی نوای دلنشین کوکب الشرق شد. متن عربی به همراه برگردون پارسی این ترانه رو هم میگذارم.متن عربی و برگردان آن از کتاب نغمه های شرق توسط حسن راهداری زاده.
"سیرة الحبّ"
"سیرة الحبّ"
طول عمري بأخاف من الحبّ و سیرة الحبّ و ظلم الحبّ لکل اصحابه
و أعرف حکایات ملیانه آهات و دموع أنین و العاشقین دابوا ما تابوا
طول عمري بأقول لا أنا قد الشوق و لیالي الشوق و لا قلبي قد عذابه
و قابلتک انت لقیتک بتغیر کلّ حیاتي
ما أعرفش ازاي حبّیتک ما أعرفش ازاي یا حیاتي
من همسه حبّ لقیتني باحب و أذوب في الحبّ و صبح و لیل علی بابه
فات من عمري سنین و سنین شفت کثیر و قلیل عاشقین
اللي بیشکي حاله لحاله و اللي بیبکي علی مواله
اهل الحبّ صحیح مساکین
یا ما الحبّ نده علی قلبي ماردش قلبي جواب
یا ما الشوق حاول یحایلني و أقول له روح یا عذاب
یا ما عیون شغلوني لکن ولا شغلوني
الا عیونک انت دول بس اللي خذوني
و بحبک امروني
امروني أحبّ لقیتني بأحب و اذوب في الحبّ و صبح و لیل علی بابه
یاللي ظلمتوا الحبّ و قلتوا و عدتوا علیه مش عارف ایه
العیب فیکم یاف حبایبکم اما الحبّ یا روحي علیه
في الدنیا ما فیش ابداً ابداً أحلي من الحبّ
نتعب نغلب نشتکي منه لکن بنحبّ
یا سلام علی الحبّ و تنهیده في وصال و فراق
و شموع الشوق لما یقیدوا لیل المشتاق
یا سلام علی الدنیا و حلاوتها في عین العشاق
و أنا خذني الحبّ لقیتني باحب و أذوب في الحبّ و صبح و لیل علی بابه
یاللي ملیت بالحبّ حیاتي أهدي حیاتي الیک
روحي...قلبي...عقلي...حبي... کلي ملک ایدیک
صوتک نظراتک همساتک شيء مش معقول
شيء خلي الدنیا زهور علی طول و شموع علی طول
الله یا حبیبي علی حبک و هنایا معاه
و لا دمعت عین جرحت قلبي و لاقوله آه
ما با قولش في حبّک غیر الله...الله...الله
و أنا خذني الحبّ لقیتني باحبّ و اذوب في الحبّ و صبح و لیل علی بابه
شاعر: موسی جمیل عزیز
***
راه و رسم عشق
در طول زندگیم از عشق می ترسیدم
از راه و رسم عشق و از ظلم و ستم عشق در حق کسانی که دچار عشق می شوند
و حکایتهای بسیاری را که مملو از حسرت
و به همراه اشک و ناله است می دانم
و عاشقان در این کوره ی سوزنده
زجر کشیدند ولی توبه نکردند
در تمام لحظاتم می گویم : من نه یارای
مقابله با شوق را دارم
و نه اشتیاق شبهای عشق را
و نه تحمل عذاب قلبم را.
هنگامی که تو را دیدم به خودم گفتم که تمام زندگیم تغییر خواهد کرد
ولی نمی دانم چگونه دوستدار تو شدم
نمی دانم؟ ای تو همه زندگیم.
با صدای آرام عشق، مرا عاشق یافتی
که در عشق ذوب می شدم
که شب و روز بر درب عشق حلقه می کوفتم.
سالها از عمرم سپری شد
و خیلی ها را دیدم، ولی عاشقان واقعی خیلی کمند
و عده ای دیگر مثل آنکس که از روزگارش به خودش شکایت می کند
و کسی دیگر را که با آواز خودش می گرید.
اهل عشق واقعاً مسکین هستند
چه بسا عشق درب قلبم را کوبید
ولی قلب من هیچ جوابی به او نداد
چقدر شوق و عشق می خواست مرا بفریبد
ولی من به او می گویم : ای رنج و عذاب از من دور شو
چه چشمهایی با غمزه و ناز می خواستند مرا اسیر کنند؟
ولی نتوانستند
فقط چشمانت
این همان چشمهایی بودند که مرا ربودند
و بر عاشق شدنت مرا امر کردند
و بر عاشق شدنت مرا امر کردند
به من امر کردند که عاشق شو
و تو عاشق شدن مرا دیدی
که در آتش عشق ذوب شدم
و صبح و شب در کنار درب عشق ساکن شدم
ای کسانی که به عشق، ظلم و ستم روا داشتید و او را کشتید
و به عشق وعده دروغین دادید
این عیب، یا عیب شماست یا دوستداران شما
اما عشق، جانم به فدایش باد!
در دنیا هیچ چیزی به حلاوت و شیرینی عشق یافت نمی شود
درد و رنج و ملامت و سرزنش عشق می کشیم
و از عشق شکایت می کنیم
ولی باز هم عاشق می شویم
سلام بر عشق و راه و رسم عشق در وصال و جدایی
و شمع های اشتیاق در هنگامی که شب،
مشتاقی را به اسارت گیرد
سلام بر دنیا و شیرینی اش در چشمان عاشقان
طوفان عشق مرا برد
و تو عاشق شدن مرا دیدی
که در آتش عشق ذوب شدم
و صبح و شب در کنار درب عشق ساکن شدم
ای کسی که زندگیم را پر از عشق کردی
زندگیم را به تو هدیه می دهم
روح و قلب و عقل و عشقم همه اش ملک توست
صدایت ، نگاهت ، عاشقانه صحبت کردنت
غیرمعقول و باور نکردنی است
چیزی که دنیا را سراسر پر از گـل و شمع نمود
خدا را ای محبوبم
عشقت، حلاوت و شیرینی اش را به همراه داشت
و هیچ اشکی چشم و دلم را مجروح نکرد
ولی هیچ وقت از این همه رنج و محنت، من کلمه ی "آه" را نگفتم
آنچه از عشق تو می توانم بگویم
غیر از خدا ... خدا ... خدا
چیز دیگری نمی توانم بگویم
طوفان عشق مرا برد
و تو عاشق شدن مرا دیدی
که در آتش عشق ذوب شدم
و صبح و شب در کنار درب عشق ساکن شدم
ای کسانی که به عشق، ظلم و ستم روا داشتید و او را کشتید
و به عشق وعده دروغین دادید.
۱ نظر:
سلام من یکی از طرفداران پر و پا قرص ام کلثوم خواننده مصری هستم و توی این یکسال گذشته برای ترجمه و ویدیو کلیپ های ایشون هر جائی که بگید رفتم ولی متاسفانه به نتیجه نرسیدم می خواستم اگه براتون ممکنه و در صورت موجود بودن کتاب ترجمه ترانه های ایشون و ویدیو کلیپ ها به شرط اینکه هزینه های اونهارو از بنده قبول کنید تقاضا کنم . شماره تماس : 09191303595 هاشم سیفی
ارسال یک نظر