"گاهی اوقات حس می کنم نیاز به نوشتن و خالی کردن چیزهای داخل سرم، مانند نیاز به سکس یا حتی نیاز به خوردن و آشامیدن یکی از چیزهایی است که باید ارضا شوند. اما همین نیاز نیز مانند نیازهای دیگر اگر درست هدایت نشوند علاوه بر اینکه ارضا نمی شوند بلکه می توانند اثرات نامطلوبی را نیز به دنبال داشته باشند."
متن بالا تا چه حد می تواند درست باشد؟ آیا اگر کسی هرچه را به ذهنش بیاید بنویسد این می تواند کار معقولی باشد؟ خیلی پیش می آید که در لحظه باید بنویسیم، دقیقاً همان چیزی که در عکاسی به آن شکار لحظه ها می گویند ولی نوشتن با عکاسی بسیار تفاوت دارد. هنگامی که می نویسیم آن هم در لحظه ؛ در واقع قلم کار زبان را انجام می دهد. - البته با در نظر گرفتن وجود تفاوت هایی- یعنی تراوشات ذهنمان را به جای بر زبان راندن ، می نگاریم. حالا پرسش این است: بنویسیم یا ننویسیم آنچه در سرمان هست را؟
۱۷ نظر:
نوشتن خاطرات خطرناک است . آدم به همه چیز بدبین نگاه می کند . غلو می کند . یک طرفه فکر می کند و می نویسد
تهوع - ژان پل سارتر
نوشتن خیلی خوبه.داشتن یه کاغذو قلم وقتی حس می کنی هیچ چیز توی دنیا سر جاش نیست این باورو بهت میده که خوب تو هنوز سر جاتی.
چون می نویسی!!
من فکر می کنم نوشتن خیلی خوبه. نوشتن در مورد موضوعی فشار روحی در مورد اون موضوع رو کم می کنه وقتی احساساتت رو روی کاغذ بیاری. همه چیز رو باید نوشت تا ازشون راحت شد، لازم نیست منتشر کنی یا کسی اون رو بخونه. می شه نوشت و فرستاد به درافت. می شه نوشت و پاره کرد انداخت دور. نوشتن فوق العاده ست.
" - چه حسی که تو رو وادار به شعر گفتن می کنه؟
- همون حسی که تو رو وادار به توالت رفتن می کنه."
این یه تیکه از یکی از کتابای چارلز بوکوفسکی بود.
به نظر من نکته ای که هلن یادآور شد چیزه مهمی هست و اون اینکه حتما لازم نیست همه چیزها را به روی کاغذ بیاوری .، می توانی آن را برای خودت فقط نگه داری یا حتی پاره اش کنی و به کسی نشان ندهی
پاسخ ها:
Helen= جمله ی خیلی با مسمایی بود که از چارلز بوکوفسکی نقل کردی. و این یعنی نیاز به تخلیه
پاسخ ها:
RAHA BANOO: چیزی که هست اینه که وقتی گاهی اوقات چیزی می نویسمحس می کنم دیگه سرجام نیستم و برای همین هم می نویسم ، می دونی یک لذتی توش نهفته است که دوست داری از اون خود تکراری بیای بیرون و پا بگذاری به دنیای بی سانسور نگفته ها ...
پاسخ ها:
زکریا= زیاد با این حرف سارتر موافق نیستم ، گرچه باید بگم کاملا هم مخالف نیستم . آره نسبیت اینجا نمود پیدا می کند
به نظر من شما خیلی درگیر این سوال شدی. اونقدر که اصلا نمی تونی بنویسی دیگه. اگر وبلاگ زدی یعنی می خوای بنویسی. پس روی حاشیه ها تمرکز نکن. اولش سخته اما بعد آدم می بینه اینجا شده خونه ی اولش.
پاسخ ها:
یلدا= حقیقتش اینکه اصلا اینجوری که فکر میکنی نیست یلدا. من از بعد دیگه ای به مساله نوشتن یا ننوشتن فکر می کردم ... نمی دونم چه جوری توضیحش بدم ... می دونی اخلاقیات و حریم ها مسائلی هستند که باهاشون درگیرم
I'm totally agree with your opinions
به نظرم باید نوشت.آدم وقتی می نویسه به اون چیزی که فکرشو مشغول کرده دقیق تر فکر می کنه و خیلی چیزا براش روشن میشه.یه جورایی مثل فکر کردنه اما با انسجام بیشتر.
من فقط می نویسم تا بعدا که دوباره به نوشتهایم مراجعه کردم به اشتباهاتم و گاها به طرز فکرم بخندم.
have fun buddy
به پیر خانقاه
please, rewrite your sentence
فکر کنم بنویسیم بهتر از اینه که ننویسیم
حالا علتش رو خودم نمیدونم اما همیشه یه تیکه هایی از زندگی که یادشون میوفتم رو تو کتاب، دفتر، ورقه آ چهار، مینویسم نمیدونم چرا، الان کلی ورقه بدرد نخور دارم که مثلا روش ریاضی تمرین کردم اما بغلش چیزی نوشتم حالا تا اون نوشته رو منتقل نکنم جای بهتر نمیتونم اون برگه رو بریزم دور، بماند که حال منتقل کردن اون همه نوشته رو هم ندارم، در کل موافق نوشتنم
من که معمولا همه چیز رو مینویسم اما اگه دیگه خیلی بخوام چیزایی رو بگم که نتونم روی وب بنویسم میرم دفترم رو برمیدارم و اونجا با خیال راحت مینویسم
سلامو ممنون
برای من هم جالب بود..خوشحالم از آشنایی...نه نمی شناسم ما راهداری خالی خالی هستیم
پاسخ ها:
فرهاد= من هم همین طور ... خلاصه از اینکه زحمتت دادم دیگه ببخشید ...
ارسال یک نظر