شنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۹

حال پيچيده

آه كشيدن و فكر كردن به روزهايي كه گذشته اند فقط فوت كردن به تصوير منجمدي از روزهايي است كه  ديگر بر نمي گردند!  مي انديشم تنها چيزي كه مي تواند باعث شود آه پسين، سوزناك يا حداقل غمناك يا كه حداقل تر از آن حسرت بار نباشد تحمل كردن شرايط سخت كنوني و فكر كردن به روزهاي خوب آينده باشد!
چند روز ديگر سال تحصيلي تازه آغاز مي شود! گرچه من تابستان را هم در دانشگاه بودم! اما تابستان جزء عادي سال تحصيلي محسوب نمي شود و حال و هواي آن را هم ندارد! برعكس خيلي ها كه با اينكه دوست دارند زودتر فارغ التحصيل شوند اما با اين وجود از اينكه دوران خوش دانشجويي هم به اتمام مي رسد و از از اين بابت اظهار ناراحتي مي كنند؛ من به شدت مايلم دوران درس و دانشگاهم با تمام روزهايش تمام شود. نمي خواهم بيشتر از اين توضيح دهم!
دنبال مطلبي مي گشتم. موتور جستجو، وبلاگِ سيب زميني داغ را نشانم مي دهد. آدرسش مربوط به ميزبان قبلي وبلاگ يعني بلاگفاست. خود مطلب، كوتاهتر از عنوان مطلب است " هق هق". حسي كه من دارم اما نمي دانم چرا نمي آيد. وقتي تاريخ پست را نگاه مي كنم مرداد 87 است ؛ 2 سال پيش و مي گويي 2 سال پيش و در آنجا نوستالژي هاي نه چندان  دورت سر از خاك بيرون مي آورند !!!؟ و من به تصوير منجمد گذشته فوت مي كنم !!!


پ.ن. : گهگاه بايد فوتي كرد بر روي گرد و غبار نشسته بر روي وب و لذت برد از خواندن چيزهايي كه نخوانده اي!

۱۰ نظر:

Mahdi.Driver گفت...

تو این مدت که به وبلاگت سر میزدم به جراًت می تونم بگم این اولین باری بود که مطلبت به جانم نشست.
ولی با قسمتی از راه حلت"تحمل كردن شرايط سخت كنوني" موافق نیستم.
و دیروز که بعد از 5 سال 7 نفر از دوستان قدیم ام را دوباره دیدم این حس "من به شدت مايلم دوران درس و دانشگاهم با تمام روزهايش تمام شود."درونم زنده شد.نمیدونم علتش چیه؟
همیشه این حس را دارم که دوران حال بیشتر نقش بازی کردن تا زندگی کردن.

شاه رخ گفت...

همه دوس دارن درس ودانشگاشون زودتر تموم شه فقط بعضيا به روي خودشون نميارن يا دروغ ميگن
من روزاي باقيمونده رو حتا كور شم اگه دروغ لگن گاهي ساعت ها رو هم مي شمردم

Morteza گفت...

پاسخ ها=
Mahdi.Driver : خب پس تا به حال هندونه ميگذاشتي زير بغلم! اون رو هم مي دونم چرا ميخواي درس و دانشگاه اينجا زودتر تموم شه برات ...

Morteza گفت...

پاسخ ها =
شاهرخ: اما من فكر مي كنم برعكس گفتي جمله ي اولت رو ... خيلي ها دوست دارن بيان دانشگاه و علاف باشن ولي دائم تظاهر مي كنند دوست دارن زودتر درس و دانشگاه تموم شه ... من خودم به شخصه دانشگاه رو و بودن ساعت بيشتري در اين محيط رو دوست دارم ... ولي گاهي اوقات خودم رو در يك دبيرستان مختلط به خلق و خوهايي بچه گانه مي بينم تا يك محيط آكادميك و علمي

میم گفت...

حال بغرنغ یک مچاله شده!!

Mahdi.Driver گفت...

نه عزیز من
من هیچوقت هندونه ندادم زیر بغلت یا اگر هم دادم در حدی دادم که نزنی بشکنیشون.
همه نوشته هات عالی هستن ولی این یکی واقعاً حرف دل من بود که تو زحمتش را کشیدی.
if you want the present to be different from the past, study the past.

r.n گفت...

بوي خودمو ميدي....يعني نوشته هات...فكر كنم قبلا اومده بودي بلاگم..به هرحال من تازه اومدم....

Morteza گفت...

پاسخ ها=
ميم: منظورت بغرنج بود ديگه؟

Morteza گفت...

پاسخ ها=
Mahdi.driver:
مهدي جان نخور ديگه

Morteza گفت...

پاسخ ها=
r.n:
اميدوارم بوي خوبي از اينجا استشمام بشه!