اعتراف مي كنم كه گاهي اوقات واقعاً نياز است كه خود را سانسور كنيم. هنگامي به اين نتيجه رسيدم كه پي بردم در جامعه ي جهان چهارمي ما؛ روشنفكرنماترين افراد دور و برم هم با خود واقعي ات مشكل دارند اما با آنچه مي نمايي اما نيستي نه!
ادا در اوردن منظورم نيس يه پوسته بيروني داريم يا يه نقاب اين اون چيزي نيست كه ماد تو فكرمون هستيم بودن مث اون چيزي كه تو فكرمون هستيم سخته يعني مثلا از يكي بدت مياد به خاطر حفظ ظاهر تحمل ميكني ولي دلت ميخاد برگردي تو رووش بگي كه خيلي چندش اوري ولي نميگي خود ِحقيقي بي محابا و بي اينده نگريه تحمل اين خود براي ديگران سخته چون عادت كرديم كه چند لايه ببينيم همديگه رو
مرجان : البته من با اون چیزی که میگی خود واقعی هست با چیزی که در سرم من هست تفاوتهایی می بینم . اینکه احساس بدون منطق و فکرمون رو بی محابا و بدون فکر بگیم کمی دور از منظق هست . منظور من از خود واقعی چیزی است که درش تظاهر به چیز دیگری بودن نباشه البته با رعایت بهضی اصول .. البته در کل توضیحش سخته و البته قبول دارم مرز مشخصی هم نداره
صادق : البته صادق جان از اونجايي كه من مي دونم چقدر خجالتي هستي پس خيلي از حرفهاي ديگه ات رو نزدي ... حيوونكي ... راحت باش اينجا هر حرفي كه من تشخيص بدم مي تونه زده بشه زده ميشه ... بريز بيرون
۱۲ نظر:
اصولا خودِ واقعي چيز ترسناكي است براي اكثر ادم ها چون در چارچوب قراردادي ادمها نميگنجه
مرجان : نمي تونم يا حداقل الان برام قابل قبول نيست كه چرا آدم نيابد هموني باشه كه هست ... بعضي وقتها از اون چيزي كه نيستم و فكر مي كنم دارم ادا درميارم حالم بهم مي خوره
درست میگی این کاری است که همیشه میکنم. اینقدر که نمیدونم کی هستم؟؟؟؟
ادا در اوردن منظورم نيس
يه پوسته بيروني داريم يا يه نقاب
اين اون چيزي نيست كه ماد تو فكرمون هستيم
بودن مث اون چيزي كه تو فكرمون هستيم سخته
يعني مثلا از يكي بدت مياد به خاطر حفظ ظاهر تحمل ميكني ولي دلت ميخاد برگردي تو رووش بگي كه خيلي چندش اوري ولي نميگي
خود ِحقيقي بي محابا و بي اينده نگريه
تحمل اين خود براي ديگران سخته چون عادت كرديم كه چند لايه ببينيم همديگه رو
Recently, I have come to result that almost all our problems are due to avoiding our real selves
افسانه : و این درد مشترکی است که به اعتقاد من خیلی ها درگیرش هستیم و خوش به حال کسانی که بهش مبتلا نیستند
مرجان : البته من با اون چیزی که میگی خود واقعی هست با چیزی که در سرم من هست تفاوتهایی می بینم . اینکه احساس بدون منطق و فکرمون رو بی محابا و بدون فکر بگیم کمی دور از منظق هست . منظور من از خود واقعی چیزی است که درش تظاهر به چیز دیگری بودن نباشه البته با رعایت بهضی اصول .. البته در کل توضیحش سخته و البته قبول دارم مرز مشخصی هم نداره
You are the best, Fuck the rest
یا به زبون خودمون:
خودتو عشق است، کون لق بقیه
الآن من با این کامنت خودمو سانسور نکردم مرتضی
And for the people who cant come up with this... I have 2 words for ya: SUCK ITTTTTTTTTTT
سانسوري در كار نخواهد بود ..... آزادي مطلق با رعايت بعضي چيزا البته
صادق : البته صادق جان از اونجايي كه من مي دونم چقدر خجالتي هستي پس خيلي از حرفهاي ديگه ات رو نزدي ... حيوونكي ... راحت باش اينجا هر حرفي كه من تشخيص بدم مي تونه زده بشه زده ميشه ... بريز بيرون
ايمان : سلام ايمان جان ... خيلي مشتاق شدم بدونم چه جوري به اين نتيجه رسيدي .. يعني اينكه حتما تجربه اي چيزي داشته اي كه به اين نتيجه رسوندنتت
اصولا" برای همین است که می گویند حقیقت تلخ است. همه دوست دارند دروغ بشنوند دروغ ببینند چون از واقعیت هراس دارند.
ارسال یک نظر