پارسال بود. درست در چنین روزهایی بود که بدون آنکه خودم بخواهم چنین شعر مسخره ای بر دهانم جاری شد. فقط پوزش می خواهم از اینکه دوباره این شعر را آوردم و گذاشتم اینجا. اگر ابتذال و پایین بودن این شعر بی نهایت مسخره و مبتذل را نادیده بگیریم تنها چیزی که برایم باقی می ماند خاطره ی روزهای پارسال است. حتماً دیده اید فیلم هایی را که طرف در بحبوحه ی جنگ و درگیری، عاشق می شود. خب، چنین وضعیتی نیز برای من پیش آمده بود. خودتان که می دانید خرداد پارسال چه بویی می داد. البته بهتر است بگویم تابستان پارسال. الآن به یاد فیلم بی نوایان افتادم. آنجا که جنگ های داخلی فرانسه برای انقلاب کبیر در جریان است و در آن گیرودار و شلوغی، پسرکی عاشق کوزت می شود.
The Wistful Route
As strolling along the wistful route,
I murmur the love which has taken root.Clear like the result of a one-sided fight;
As the sun never shines at night.
Knowing it well: She'll never be mine,
Loving her forever is the lover's fine.
As the sun never shines at night.
Knowing it well: She'll never be mine,
Loving her forever is the lover's fine.
I'm fool of you honey,
But I have no money.
But I have no money.
Although this seems so funny,
Not for the eyes which are runny.
Not for the eyes which are runny.
I'm fool you,
What should I do?
What should I do?
I don't want to make you sad,
But your love is drivin' me mad.
My life is as dark as night,
And I won't try again to be right.
Look at the loneliest lovelorn,
How much his face is sad and worn.
There is no reason,
For a born in the fall season.
There is no reason to be alive,
Except for your eyes which they revive.
Only I know when the sun rise:
It's when you open your eyes.
Let me hold your hand,
To walk in your eyes' sand.
I've not seen a day sunny,
Since I saw you my honey.
You don't know how much I love you,
Much more than everybody thinks I do.
I was captivated by your eyes,
And it takes me far away, miles and miles;
Over the clouds in the blue skies;
Where I can shout my cries.
I know this love is just a pie in the sky,
So, why I could not forget you, why?
The wistful route companies me through all its pains,
And I sigh for all my dreams which faded under rains.
۲۵ نظر:
;) curious to see those eyes
cute:)
Pourquoi vous pensez qu'il est un mauvais poème?
Je pense qu'il est parfait
vous êtes bien de l'homme et le poète
در ضمن خیلی خوشحالم از اینکه امسال تو را خارج از ورطه پر تلاطم پارسال میبینم.
Bonjour Méhdi
C'est très gentil, mon ami
Merci beaucop
منم باید فرانسه بنویسم ؟ ;)
بند آخر شعر رو دوست داشتم ، زیاد ...
پریزاد: نه، لازم نیست. ما هم همین دو سه جمله را بلدیم، پریزاد. اما اگر هر زبان خارجی ای را یاد بگیری خوب است.
سلااام
خواندیم شعرت را رفیق
نظرم نمی آید اما :)
همین که یاداور خاطرات خردادماهی ست که به عشق هم اغشته شده خود کافی ست
نگفته بودی شاعری مرتضی! عالی بود پسر!
نگفته بودی شاعری مرتضی! عالی بود پسر!
سلام
این شعر و باه انگلیسی خودتون سرودید؟
جالب بود واسم
نمی دونم انگلیسی ها قافیه دارن تو شعراشون با مثلا وزن و آهنگ قواعد خاصی داره؟
نکته ی دوم شباهت عشاق شدن من و شما در خرداد و تابستان و حوادث و...
من ازین پس بلاگتون را دنبال م یکنم
(پاسخ به ایمان)
سلام ایمان
با اجازه ی شما اون اراجیف مثلا شعر را بنده گفتم ...
بله در انگلیسی نیز مانند فارسی انواع شعر با قافیه و آزاد و بی قافیه و ... داریم.
در مورد وجه اشتراکمان فقط امیدوارم شما مانند من زجر نکشید و کامیاب شوید.
باعث دلگرمی من خواهد بود که وبلاگ مرا دنبال می کنید. سپاسگزارم
آی عشق... چهره ی ... هیچی... هیچی ...
شاید عشق در سال های جنگ!
---------
بیشتر اعلام وجود بود تا کامنت!!
سلام مرتضی جان
شعرتو تو google translate ترجمه کردم همچین چیزی شد!!
مسیر دقیق
به عنوان strolling همراه مسیر دقیق ،
من زمزمه عشق که ریشه گرفته است.
پاک مثل نتیجه مبارزه یک طرفه ؛
همانطور که خورشید در شب می درخشد هرگز.
دانستن را به خوبی با او هرگز نخواهم بود معدن ،
دوست داشتنی برای همیشه او را جریمه عاشق است.
من احمق از شما عسل ،
اما من پول نداشته.
اگر چه این خنده دار به نظر می رسد ،
نه برای چشم ها که آب ریزش.
من احمق شما
باید چه کار کنم؟
من نمی خواهم شما را به غم ،
اما عشق تو رانندگی به من عقل و هوش.
زندگی من به عنوان تاریک مثل شب ،
و من سعی خواهد کرد که دوباره به راست.
نگاه غریب عاشق دلخسته ،
چقدر چهره اش غمگین و فرسوده است.
هیچ دلیلی وجود ندارد ،
برای متولد در فصل پاییز.
هیچ دلیلی برای زنده ماندن وجود دارد ،
به جز چشمان تو که آنها را دوباره زنده.
فقط من می دانم که ظهور خورشید :
آن زمانی که شما چشم باز کنید.
بیایید دست خود مرا در آغوش ،
برای پیاده روی در شن و ماسه چشمان شما.
من دیده ام نه در روز آفتابی ،
از آنجا که من تو را دیدم عسل من.
شما نمی دانید که چقدر من شما را دوست دارم ،
خیلی بیشتر از هر کسی فکر می کند من.
من را با چشمان خود گرفتار بود ،
و طول می کشد مرا دور ، مایل و مایل ؛
بیش از ابرها در آسمان آبی ؛
از کجا می توانم فریاد من گریه می کند.
من می دانم این عشق پای در آسمان ،
پس چرا من می تواند شما را فراموش نکنید ، چرا؟
شرکت مسیر دقیق را از طریق من تمام درد خود را ،
و من برای تمام آرزوهای من که پژمرده زیر باران آه.
وبلاگ شما رو بخاطر نمی آرم ...
اما به هر حال به روزم.
وبلاگ شما رو بخاطر نمی آرم ...
اما به هر حال به روزم.
سلام
ممنون بابت تبریک
ببخشید دیر به دیر سر می زنم ، آخه امتحانام شروع شده و در گیرم
مرسی که به من سر می زنی
پاسخ ها
(محمد)-> محمد جان خیلی ببخشید من گفته بودم شعرم مبتذل و سطحی است اما این گوگل ترانسلیت که فاتحه ی هرچی شعر را بود خواند. بهتر است از یک دانشجوی ادبیات انگلیسی یا مترجمی بخواهی برایت شعر را ترجمه کنند. چون من خودم دوست ندارم احساساتم را ترجمه کنم.
شعر مبتذل یعنی چی؟؟پورنو؟؟
ترجمه ی محمد بد بود. خودم با مفاهیمه خودم میخونمش و یا میفهمم یا نه!
پاسخ ها
(سارا): خواهش می کنم ... حق با توئه .. امتحانات نزدیک هست و واجب ترین کار درس خواندن است
(یلدا): خب ، مبتذل در اینجا یعنی سطحی ، کم مایه ، آن چیزی که در ادبیات اصطلاحا بهش می گوییم : هامه پسند یا escape
هی هی خرداد غمگین..
Thank you for all you CDs, DVDs...
I REALLY need such things...
really useful softwares
Thank you for all
And by the way...
Your blog is perfect and that poet...excellent!
GOOD LUCK
(پاسخ to Sarah.F)
Here you are Miss. Sarah.F
I hope those be useful for you, and thank you for visiting my blog. It's kind of you
Good luck
ارزش این شعر فراتر از اونیه که میگی مرتضی جان
سپاسگزارم برادر MehdiT
نظر لطف شماست
ارسال یک نظر