دوشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۳

آغاز دوباره

در حال حاضر فقط همین را می توانم بگویم که وقتی می خواهم در اینجا بنویسم، خیلی راحت ترم، انگار در اتاق خودم نشسته ام و کسی هم خانه نیست. قرار هم نیست کسی بیاید و من با فراغ بال و در یک هوای نم زده بهاری با سری مملو از نانوشته های منتظر به جاری شدن بر روی کاغذ؛ رشته های مستمر افکارم را از درون سرم آزاد می کنم. حس خوبی ست.ا
مدت زیادی می گذرد که پای به این خانه نگذاشته ام و خاک همه جا را گرفته. برای من پر از خاطره است. پر از آه کشیدن هایی دوران دانشگاه.ا