سه‌شنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۰

نوروز را بسرا این بار...

به دنبال جوانی هایت زیر و رو می کنم لابلای ادبیاتت را
به دنبال جوانی ات در برگردان دلنوشته های غسان کنفانی و ولید جنبلاط
با شوقی بی قرارانه برای خواندن شاخه های زیتون
 لیک نومید و مأیوس که درها را ببستند بر اشتیاقم به تو
سالها گذشت واینک باز تو را دارم
باز تو را دارم
باری با تو عاشق شدم
مرا باز هم با خود به بعلبعک ببر
من ِ حریص نوای فیروز
باز هم با من نجوا کن؛ نجوا کن عاشقانه برای وطن

دردهایت را، دردهایمان را بازبگو
شبانه ی نوروز در تبعید کی به سر می رسد؟
نوروز را بسرا این بار ...
تو بسرا دگر باز ؛ این بار از آزادی نوروز




مرتضی علیزاده

هیچ نظری موجود نیست: