یکشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۹

BİR UMUT

Bir umut beslersin büyütürsün içinde
Sonra yağmur yağar yitirirsin herşeyi
Kahrolursun, hep ağlarsın, haykırırsın
Ama duyuramazsın.

Baharım gelmezse gönlüme
Açmasın çiçekleri dağlarımın
Güneşi yem yeşil gözlerinde
Görmezsem doğmasın sabahlarım.




ترانه ای حزن انگیز که دوست داشتم در وبلاگم بگذارم، خواننده اش Özcan Deniz  (اُزجان دنیز) است. نام ترانه "یک امید" است. سعی می کنم به فارسی برگردانمش. کلیـپـش هم خیلی غمناک بود.

چهارشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۹

؟؟؟

گاهی اوقات احساس سرخوردگی پیدا می کنم ... گاهی احساس نفرت ... گاهی احساس خمودگی ... گاهی احساس دست و پا زدن در لجن و غوطه خوردن در منجلاب گـُه و کثافت ... گاهی احساس خوشبخت بودن و سرتا پا امید به آینده ... گاهی آفتابی و درخشان با خورشیدی با اشعه های برایت Bright به رنگ مدادهای رنگی  و شمعی  ... گاهی احساس بیماری و بیکاری می کنم مانند زمستانی با روزهای به خواب رفته ... گاهی سرشارم از شور و شعف و تب دار مانند روزهای بلند تابستان ... گاهی سودازده و محزون مانند غروب های جمعه ام ... گاهی آن قدر بیکاری ام زیاد است که فرصت هرکاری را از من می گیرد ... گاهی آن قدر حقیرم که ترجیح می دهم بروم به انباری بدون منفذ و در هوای داغ تابستان در را ببندم و تا می توانم سیگار دود کنم ... گاهی اوقات از اینکه پی می برم دنیای سرتاسر قرار است خیلی به گشادی نیست و نابود شود خنذه ام می گیرد ... گاهی اوقات از نصیحت های کشیش مآبانه و عصا قورت داده ی پدر، آمپر می چسبانم و می گویم !!! ...گاهی اوقات بدون بن مایه ای  روشن ترین هستم و در اوج ... گاهی اوقات تا جایی که ممکن است زاویه ی دهنم را کج می کنم و با تحقیرآمیزترین حالت ممکن به خودم نهیب می زنم که: بتمرگ سرجات بابا؛ این گه ها به تو نیامده" ... گاهی اوقات فقط در آن واحد تصمیم می گیرم و عذابم را خفه می کنم ... گاهی که خسته ام می روم در آفتاب پهن شده در پشت بام دراز می کشم و خود را در ماسه زارهای ساحل رؤیاهم حس می کنم ... گاهی اوقات احساس می کنم از فرط ریا و تزویر ، خوکی بیشتر نیستم ... گاهی در سخاوت و فداکاری خود را بهترین مخلوق می بینم ... گاهی با رؤیاهای شخصیت داستان هایم یکی می شوم و سپس دچار تضادهای کشنده می شوم ... گاهی خودم را پیدا می کنم ؛ فقط آنی...

سه‌شنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۹

تیتر

گاهی اوقات دلت می خواهد فقط تیتری بزنی و همان طور که نشئه ی آهنگی (به تعبیر من) خوشبختی آور هستی رها کنی و فقط به رؤیاهایت بیندیشی... اما از آنجا که زبان های (دل) با یکدیگر تفاوت دارند مشکل بشود دیگران را درک کرد و دیگران هم تو را.
C'a été notre maison la nuit dernière
Comme toujours, la guerre
Entre le père et la mère
La mère pleure
Le père crie
Qu'est-ce que je dois faire?
Très seul je suis
Tout seul

La vie


Comme amère tu es!
Très nulle!
Je te baise la vie!

یکشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۹

دوباره تیمی که دوست می داشتم

این روزها  بازی های جام جهانی فوتبال کم کم به مراحل پایانی خود نزدیک می شود. چیزی که باعث شد این مطلب را بنویسم بازی امروز (دیروز در واقع) آلمان و آرژانتین بود که آلمانی ها با یک بازی حساب شده، تاکتیکی و البته زیبا باُ چهار گل مردان مارادونا را شکست دادند. این مطلب را نمی نویسم که در اینجا به طرفداری از تیم همیشه محبوبم آلمان بپردازم وبحث و کـُری با دیگران راه بیندازم. پس از پایان بازی به یاد دوران کودکی ام افتادم ؛ یادش بخیر؛ باز هم نوستالژی آمد و مرا در آغوش گرم و حسرت بار و تکرار ناشدنی خویش گرفت. آه کودکی و نوجوانی من چه زود رفتی! زمانی که آلمان قهرمان 1990 ایتالیا شده بود؛ با تک گل آندریاس بره مه در مقابل آرژانتین و مارادونا. افتتاحیه برزیل و اسکاتلند ( که  این بازی را اصلا یادم نمی آید اما زلزله رودبار و منجیل را که همان شب رخ داد خوب به خاطر دارم)،  ملتهای اروپا 1992 سوئد و شکست از دانمارک ( دانمارکی که اصلاً قرار نبود در یورو 92 حضور داشته باشد و به خاطر تحریم یوگسلاوی به علت به راه اندازی جنگ بوسنی، فرصت حضور یافته بود و قهرمان هم شد) و نایب قهرمانی. جام جهانی 94 آمریکا؛ روزهای محرم ؛ دوپینگ مارادونا؛ بمب گذاری در حرم امام رضا ؛ سوراخ سوراخ شدن آندره اسکوبار مدافع بیچاره کلمبیا با 11 گلوله به خاطر گل به خودی، طرح به یاد ماندنی پیراهن برزیل و آلمان، آقای گل شدن اولگ سالنکو مهاجک روسیه در دو بازی؛  قد کوتاه توماس هاسلر و ضربه یوردان لچکوف بلغار و حذف آلمان در یک چهارم ، ملتهای اروپا 96 انگلیس؛ قهرمانی در انگلیس مقابل چکها؛ جام جهانی 98 فرانسه ؛ باخت 3 به هیچ از کرواسی ؛ احساس پوچی و ... تمام این ها جزیی از زندگی تمام شده ی من هستند و خاطرات نوستالژیک فوتبال بخش مهمی از زندگی ام.

1990 ایتالیا - آلمان قهرمان جهان





آلمان - بلغارستان (1994 آمریکا)



به به تو




     


ضربه ای آرنج لئوناردوی برزیلی جمجمه ی  تاب راموس، بازیکن آمریکا را می شکند
1994 - یک هشتم


خورخه کامپوس دروازه بان کوتاه قامت مکزیک با لباسهای معروفش

سعید العویران پس از دریبل 6 بلژیکی گل می زند ( همیشه با خودم می گفتم چون آن زمان از4 گروه از 6 گروه 3 تیم صعود می کنند پس بلژیکی ها از عمد گل خوردند با رشوه که البته بعید هم نیست ) - 94 آمریکا

رقص سامبا ( روماریو - به به تو - مازینیو یا زینیو ) - بازی برزیل- هلند که 3 به 2 برزیل برد - امتحانات خرداد سال سوم  دبستان تمام شده بود و همان روز که تکرار بازی پخش می شد رفتم کارنامه ام را گرفتم. از دندان درد هم داشتم می مردم. خودم با قاشق دندانم را کشیدم. 94 آمریکا

آندره اسکوبار که به خاطر زدن گل به خودی پس از بازگشت به کلمبیا با 11 یا 12 گلوله  توسط مافیا و شرط بندان کشته شد.
94 آمریکا




برزیل و کاپیتان دونگا ، قهرمان شدند. 94 آمریکا

فینال جام جهانی 1994 آمریکا بین برزیل و ایتالیا به قضاوت ساندرو پل داور مجار و کمک اول او محمد فنایی


مارادونا پس از گل باورنکردنی به یونان ( 94 آمریکا)

کارلوس والدرما کاپیتان معروف کلمبیا در 3 جام 1990 ایتالیا، 1994 آمریکا و 1998 فرانسه