پنجشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۹

ارتش سری

خب. بچه ها! پریزاد پاسخ درست داد... این نام ها مربوط می شوند به سریال ارتش سری ... چیزی که باعث شد این پرسش را مطرح کنم هیجان ناشی از خبری بود مبنی بر اینکه می توان مجموعه کامل این سریال را از اینترنت پیدا و خریداری کنم ... آن زمان که این سریال پخش می شد با اینکه اول دبستان بودم اما هر هفته آن سریال را دنبال می کردم ! آخه بدبختی اینجا بود که آن زمان سریال ها را بازپخش نمی کردند ( تکرارش پخش نمی شد) ... یادش بخیر گروه مقاومت ، رستوران آلبرت به همراه همسرش مونیک ؛ خلبانان جوان بریتانیایی که همیشه در حومه بروکسل سقوط می کردند ، سرگرد مهربان آلمانی "برند" ( اگر اشتباه نکنم) ، و سرگرد جلاد " کسلر"، ناتالی با آن موهای فرفری اش، گارد مخوف اس اس و گشتاپو و صلیب شکسته.
هنوز هم آرم آغازین سریال به روشنی در ذهنم باقی مانده است. از آخرین قسمت سریال صحنه ای به یادم مانده که آن زمان با آنکه خیلی بچه بودم نوعی پوچی را به ذهنم متبادر ساخت : پس از رفتن آلمانی ها از بلژیک مردم بروکسل به محاکمه ی خائنین پرداختند. از آنجا که رستوران آلبرت پاتوق افسران آلمانی بود مردم می پنداشتند او و همسرش با نازی ها همکاری می کنند. آن صحنه را هیچگاه فراموش نمی کنم. برایم خیلی غم انگیز بود. مونیک، نشانده بر روی صندلی محاکمه ای در خیابانی که انبوهی از مردم خشمگینانه هیاهو کرده بودند.  گیسوان مونیک از ته تراشیده می شد.

۹ نظر:

هانتا گفت...

من اونوقت سنم قد نمي داد با اين فيلما حال كنم نيك و نيكو مي ديدم
سلام
من واقعا الان دارم توي كله ي تباه شده ي يه اسب زندگي مي كنم بي برو برگرد

سلمان گفت...

سلام مرتضی
اول مبارک قالبت
خیلی خوب شده

ارتش سری
فوق العاده بود
هنوز قسمت آخرش رو روی vhs دارم

با آخرین سکانس ناخوداگاه یاد The Black Book و head in clouds افتادم
حتما دیدیشون

Morteza گفت...

سلام سلمان جان ...
مرسی بابت تبریک قالب ... البته چندتا پرسش در زمینه قالب دارم ... اگر کمکم کنی خیلی سپاسگزارت خواهم بود ... راستی دانشجوی خیامی، سلمان؟ می خواهم تاریخ وبلاگ را به هجری خورشیدی تغییر بدهم ... اما بلد نیستم ... چند پرسش دیگر هم درباره ی فید و آمار وبلاگ و ... دارم ...

یلدا گفت...

چه باحال !!! پس کلی نوستالزی تجربه خواهید کرد !!!

امیری گفت...

سلام میتونم بخوام برای من هم بیاورید اگر امکانش هست؟

سلمان گفت...

به همین آدرس ایمیلی که گذاشتی اینجا برات میل زدم
خبرش رو بهم بده

Morteza گفت...

پاسخ به آقای امیری: با کمال میل.اگر تهیه کردم حتما برایتان خواهم آورد.

Morteza گفت...

پیام به یلدا ( سیب زمینی داغ): با قالب تازه ات مشکل دارم؛ نمی توانم پیام بگذارم. مشکل از کجاست؟ از نسخه IE نیست؟آیا با مرورگر خاصی باید وبلاگت را ببینم؟

زکریا گفت...

سلام موری
1. خیلی نامردی منم که گفتم سریال های آلمانی یا افسرهای آلمانی :(
2. لعنتی من اون موفعی که این پخش میشد 6 سالم بود !!یادم نیست این سریال رو با این جزئیات :))