شبه جزیره کره یکی از نمونه های بارز برای لمس عینی تفاوت بین ایدئولوژی ها و اثرات آن ایدئولوژی ها بر روی تمام امور دو کشور سابقاً واحد است. کـُره کشوری بود که تا سال 1945 یعنی پایان جنگ جهانی دوم ، کشوری یکپارچه بود و پس از آن در سال 1945 بین دو قطب و قدرت بعد از جنگ ــ آمریکا و شوروی ــ به 2 قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شدند. قسمت شمالی تحت حمایت شوروی به حکومتی کمونیستی و قسمت جنوبی با پشتیبانی غرب به حکومتی دمکرات و آزاد تبدیل شدند. در سال 1950 نیز کره شمالی برای اتحاد مجدد به کره جنوبی حمله کرد که توفیقی نیافت.
اما چیزی که پس از گذشت 65 سال خیلی به وضوح به چشم می آید حال و روز متفاوت دو ملت در تمام جنبه هاست. در کره جنوبی جایی که جزو 10 اقتصاد برتر دنیا به شمار می رود؛ تلاش برای افزایش سرعت اینترنت بالاتر از 20 گیگا بایت بر ثانیه است در حالی که در قسمت شمالی داشتن تلفن همراه (موبایل) جرم محسوب شده و مجازات سنگینی دارد. مردم کره جنوبی به عنوان مردمی متمدن و صلح دوست می توانند بدون نیاز به ویزا آزادانه به بیش از 90 کشور دنیا سفر کنند در حالی که مردم کره شمالی در کشورشان محبوس هستند و حق خروج از کشور را ندارند. می توان گفت کره جنوبی تقریباً با تمام کشورهای دنیا دوست است و مشکلی ندارد به جز ژاپن که آن هم مربوط به ابهامات جنگ جهانی دوم است که البته این اختلاف جزیی بوده و دو کشور با هم رابطه ی متوسطی دارند اما معدود دوستان کره شمالی عبارتند از: چین ( نظامی کمونیستی اما عملاً 180 درجه متفاوت از کمونیسم کره شمالی) ؛ روسیه ( کمونیستی)؛ کوبا ( کمونیستی) ؛ ایران ( که اولین سفر آقای خامنه ای به عنوان رئیس جمهور به پیونگ یانگ بود که در آنجا به افتخار ایران و نشانه ی همبستگی دو کشور ؛ کره ای ها ، سرود " ای شهید" را در حضور خامنه ای رئیس جمهور ایران نواختند) ، و چند کشور دیگر مانند ونزوئلا و غیره.
وضعیت عمومی کره شمالی در درجه بندی جهانی دوم از آخر است( بین تقریباً200 کشور) . اما وضعیت کره جنوبی را نمی دانم اما مطمئنم جز 25 کشور اول دنیاست.
دیشب بازی کره شمالی با برزیل بود. اگر دقت کرده باشید شمالی ها چنان قد کوتاه و لاغر اندام بودند که این نشانگرچیزی نبود جز تغذیه نامناسب. در ادامه بازی ها وضعیت فیزیکی بازیکنان جنوبی و شمالی همه چیز را نمایان می کند.
اما چیزی که دیشب مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد بازی ساده ، گروهی ، فداکارانه و با تعصب شمالی ها بود. خیلی زیاد حس کردم شمالی ها خود را بازیکن فوتبال نمی دانند؛ آنها خود را سربازانی می دانستند که برای رهبرشان کیم جونگ ایل می جنگیدند. چیزی وجود دارد به نام استحاله. 65 سال شستشوی مغزی هرکسی را تبدیل به سربازی می کند که در هنگام نواختن سرود ملی کشورش با تمام وجود اشک می ریزد. در اینجا نگرانی ای برای ساق های میلیون دلاری وجود ندارد؛ هراسی برای پیدا کردن تیم در فصل نقل و انتقالات نیست و حواشی دیگر. در اینجا رهبر مهم است و آرمان آنها : کیم جونگ ایل و کمونیسم و سوسیالیزم.